شناخت فرزند نوجوان5
شناخت فرزند نوجوان
دراین نوشتار با توجه به محدودیت، یکیاز این امیال را به عنوان مثال بیشتر باز میکنم. اشاره شد یکیاز امیال، تمایل به استقلال میباشد. طفل از بدو به دنیا آمدن تدریجاً به سمت استقلال می رود.
تا زمانی در رحم مادر میباشد، کاملاً متعلق به مادر میباشد. اولین مرحلۀ استقلالش زمان بریدن بند ناف میباشد کهاین استقلال بیشتر جنبۀ دنیوی دارد. دومین مرحله، زمانی میباشد که از شیر گرفته میگردد، مقداری وابستگی اش به پدر و مادر به خصوص مادر کمتر میگردد.
سومین مرحلۀ استقلال، هنگامی میباشد که کودک راه می افتد.
چهارمین مرحلۀ استقلال، هنگامی میباشد که کودک به مدرسه می رود، باز یک مقداری تعلق اش به خانواده کمتر میشود. پنجمین مرحله، استقلال روحی روانی میباشد که در مقطع بلوغ اتفاق می افتد.
کودک ای که تا دیروز مرجع تقلیدش والدین بودند، در دورۀ نوجوانی مرجع وی تغییر میکند و به سمت گروه همسن و الگوی اجتماعی می رود. یعنی چه مرجع وی تغییر می کند؟
طفل تا دیروز لباسی میپوشید که والدین تأیید نمایند، از شیوۀ گفتار و بیانی استفاده میکرد که والدین خوششان بیاید.
ولی در دورۀ نوجوانی چون مرجع عوض شده است ، لباسی میپوشد که گروه همسن تأیید نماید، کلمه و واژه ها و گفتاری را استفاده می نماید که گروه همسن می پسندد.
در تمایل به استقلال، طفل مانند گیاهی میباشد که از خاک سر میزند، از پوستۀ خانواده بیرون میزند. تمایل به گروه همسن و الگوی اجتماعی پیدا می نماید. رغبت به حضور در جامعه پیدا می نماید. آیا این پدیده اصولا چیز خوبی میباشد یا این که نه، مثبت است یا این که منفی؟
گفتیم که اصل میل خدادادی میباشد، آیا بایستی آن را سرکوب کنیم؟ جلوگیری کنیم؟ بگوییم حق نداری با کسی رفت وآمد کنی؟ شما چه بخواهید و چه نخواهید در یک رشد طبیعی فرزند به دنبال گروه همسن می رود.
چه بخواهید چه نخواهید به یک الگوی اجتماعی علاقه مند میشود. این الگوی اجتماعی ممکن میباشد یک مدرس، یک ورزش کار، یک هنرمند، یک دانشمند، یک سیاستمدار و یا این که یک عالم دینی باشد.
شناخت فرزند نوجوان5
شما می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر از مقالات ما, به وب سایت آقای دکتر حمید صادقیان مراجعه نمایید.
بدین ترتیب میبینیم درین دورۀ سنی دسته های محلی صورت میگیرد. در قدیم بیشتر رایج بود که پسرها سر گذرها می ایستادند، گپ می زدند، در قهوه خانه ها جمع می شدند، تیم فوتبال یا این که گروههای خیابان گردی تشکیل می دادند. ممکن میباشد به اقتضای زمان شکل کار عوض گردد، اما اصل رغبت پایدار میباشد.
در مدرسه یا این که در محله یا این که اقوام، 5 الی 7 نوجوان و جوان همسن به دور هم جمع میگردند و تفریح می نمایند. یکیاز منابع واقعی تأمین تمایل به استقلال همین وابستگی به یک گروه همسن میباشد.
حال ما به عنوان ولی در مواجهه با این تمایل چه بایستی بکنیم؟ آیا بایستی دچار افراط شویم و این تمایل را سرکوب کنیم؟ به فرزند بگوییم حق رفت وآمد با کسی را نداری، حق بیرون رفتن از منزل را نداری.
با این واکنش در واقع جلو رشد طفل را میگیریم، عملاً اختلال در پروسه رشد اجتماعی وی ایجاد میکنیم. این ممکن میباشد به افسردگی وی منجر گردد، ممکن میباشد سبب پرخاشگری وی گردد.
انرژی یی که بایستی در رابطه های اجتماعی و در گروه همسن هزینه گردد، متراکم و راکد میگردد. افسرده یا این که پرخاشگر می گردد، با والدین درگیر می گردد و هزار و یک پیامد منفی دیگر.
یا این که بایستی دچار تفریط شویم و رهایش کنیم تا خودش برود در جامعه دنبال تأمین امیالش، برود با هرکه خواست طرح رفاقت بریزد و هر کجا که خواست برود و هر کار که خواست انجام دهد. انگار نه انگار که در جامعه صیادان و شیادان دام ها بر سر راهش گذاشته اند.
شکل سوم مقابله، هدایت کودک ها به سمت گروههای همسن مورد تأیید و سالم میباشد. خانواده ها بایستی برای تمام این امیال برای مثال تمایل به استقلال، دانایی به خرج دهند.
من که میدانم نوپا ام دراین دورۀ سنی تمایل به گروه همسن پیدا می نماید، بهتر این میباشد که اورا در مسیری قرار دهم که طبیعتا متصل به یک گروه همسن گردد، و این نیاز در مجموعه ای سالم و مورد تأیید، خودبه خود تأمین گردد.
تشکل های فرهنگی و ارگان های مردم نهاد شناخته گردیده و شناسنامه دار برای مثال تیم هایی می باشند که میتوانند در تأمین این تمایل و پاره ای دیگر از امیال دورۀ نوجوانی مورد توجه و حمایت خانواده ها قرار گیرند.