فهرست مطالب

وصلت حضرت داوود(ع)

وصلت حضرت داوود(ع)

وصلت حضرت داوود(ع)

وصلت حضرت داوود(ع)

 

ازدواج حضرت داوودعلیه السلام با همسر اوریا

در زمان حضرت داوود(ع) چنانچه مردی می مرد یا این که كشته می‌ شد، زن او بایستی برای همیشه بدون شوهر می‌ ماند؛ البته پروردگار خواست كه این سنت اشتباه برچیده گردد و داود(ع) اولین كسی بود كه موظف شد خلاف آن عمل كند. بر این مبنا وقتی كه اوریا یکی‌از یاران و فرماندهان مخلص حضرت داوود(ع) به طور طبیعی در نبرد كشته شد، حضرت داوود(ع) به امر الهی مکلف شد با زن وی وصلت كند.

اوریا و وصلت داوود علیه السّلام

اوریا پسر حنان، مشتاق همسری بود که شریک زندگی او باشد و اضطراب او‌را بکاهد و اوضاع زندگی اورا بهبود دهد. وی در خیال خویش شریکی را برای زندگی خود مجسم کرده بود که در همه صفات دارای کمال و در زیبایی بی نظیر بود.

همان گونه که اوریا در رؤیای خویش به تفحص همسر خیالی خویش می پرداخت، فکرش متوجه دختر خانومی از بستگان خویش به اسم سابغ دختر شایع گشت و بی درنگ به سوی خانواده دختر شتافت و او را خواستگاری نمود و ارتباط خویش را با این طایفه محکم کرد. و به این شیوه روح خویش را راحت کرد و دلش آرام و چشمش منور شد.

وی از این پس همواره در اندیشه ساختن یک زندگی شیرین و گوارا بود تا در کنار همسر و شریک زندگی آینده اش، راه خوشبختی و سعادت را طی نماید و در این‌راه از هیچ کوششی دریغ نمیکرد. در‌این زندگی است که قابلیت و امکان خوشبختی و آسایش برای وی آماده میباشد و روح وی یقین و راحتی می‌یابد. جوان به آرزوی زندگی سعادت بخش عجله میکرد و در وصل آن میکوشید و حسرت روز موعود را میخورد و منتظر روزی بود که پروردگار وصلت آن‌ها‌را برقرار سازد و پراکندگی این دختر و پسر را تبدیل به اجتماع کند.

البته در‌این هنگام اوریای جوان آماده سربازی و حراست از وطن میباشد و جان برکف گرفته میان انبوه لشکر داوود پیغمبر، برای جهاد در راه پروردگار مهیا میشود.

اوریا در انجام حق جهاد سستی نکرد و در ردیف سربازان قرار گرفت، درحالی که آتش علاقه و اضطراب در روح او بر افروخته بود و فقط آرزوی شیرین و امید زندگی آینده، اورا آرام می ساخت چون که وی سابغ را نامزد مال خویش می دانست.

وی می پنداشت که سابغ از او و او از سابغ میباشد، انتظار هرچه میخواهد به طول انجامد و فاصله این دو نامزد هرچه میخواهد زیاد گردد. لذا بایستی جوان حق جهاد را ادا نماید و بعد از آن برای وصلت با معشوق خویش بازگردد.

 

وصلت حضرت داوود(ع)

وصلت حضرت داوود(ع)

شما می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر از مقالات ما,به وب سایت آقای دکتر حمید صادقیان مراجعه نمایید.

توطئه خویشاوندان دختر

جنگ طول کشید و توسعه یافت و جوان چاره ای غیر از طاقت نداشت، وی بایستی در راه جهاد تمامی چیزها را فراموش نماید و به رضای خداوند راضی باشد. با طولانی شدن سربازی و زمان فراق، اوضاع و احوال تغییر‌و تحول کرد و اوصاف سابغ برای داوود روشن شد و داود متمایل به همسری با او شد و تصمیم خویش را به اطلاع فامیل دختر رساند.

آیا درین اتفاق، همه مسئولیت متوجه خویشان دختر نیست؟ آیا سفر اوریا وقتگیر نشده و آیا رابطه نامزدی وی کهنه نشده است ؟!این گونه عذرها، قوم و قبیله دختر را تحریک کرد تا سابغ را بطور حلال و طیب در دست داوود علیه السّلام بگذارند و آخر و عاقبت دختر با داود زندگی سعادتمند و خوشی را آغاز کرد،

ولی این اتفاق فقط برای یک نفر بسیار نا مطلوب و متأثر کننده بود و خبر وصلت سابغ مانند تیری در تاریکی شب بر قلب وی فرود آمد، و وی چاره ای نداشت و بایستی تسلیم تقدیر الهی می گشت.

داود از وصلت جدید خویش شادمان بود و بعداز این وصلت به برنامه دائمی خویش که سال های زیاد آن را تعقیب میکرد پرداخت، داود شبانه روز خویش را به چهار بخش تقسیم کرده بود یک بخش برای کارهای فردی بخش دیگر برای عبادت خدا، بخش سوم برای قضاوت میان مردم و حل اختلاف آنان و بخش چهارم را مختص جوان ها و فرزندان قبیله خویش قرار داده بود و آن‌ها‌را پند می داد و به راه راست هدایت می نمود.

بنابراین داود که هم پادشاه بود هم پیغمبر، بر در خانه خویش دربان و سربازانی گماشت و برنامه منظمی برای آن‌ها تدوین کرد، به طوری که بجز در ساعت‌های مشخص هیچکس حق ورود و ملاقات با اورا نداشت.

آزمایش داود علیه السّلام

بنی اسرائیل با برنامه های پادشاه خویش خو گرفته بودند و با خرسندی از آن متابعت می کردند اما یک روز دو فرشته به صورت دو مرد و در حالت غیر معمول، روش همیشگی را برهم زدند و نزد دربانان ضریح داوود آمدند، تا با او ملاقات نمایند اما این ساعت، وقت قضاوت و پذیرایی از مردم نبود و نگهبانان ناگزیر بودند، آن دو مرد را از درب خانه داود برانند تا وقت عمومی رسد و آنان نیز مانند سایرافراد اجازه تشرف یابند.

دربانان نمی توانستند درک نمایند که‌این دو مرد فرشته میباشند، عاقبت آن دو با نیرویی خدایی و ما فوق بشر، به صورت دو مرد در پیش محراب عبادت داوود ظاهر شدند و نزدیک وی قرار گرفتند نخست داود از این دو مردی که بدون اطلاع و واسطه بر وی وارد شده اند ترسید.

آنگاه آن دو ملک گفتند: «نترس ما دو تن خصم یکدیگریم که برهم ستم کرده ایم (و به قصد حکومت پیش تو آمده ایم)، دربین ما به حق حکم کن! و در قضاوت با هیچیک جور و طرفداری نکن و مارا به راه راست دلالت فرما».[10]

داوود خویش را در مقابل عمل صورت گرفته مشاهده کرد، لذا تصمیم گرفت به کارشان رسیدگی نماید و در حل اختلافشان اقدام کند و به سخنان آنها گوش دهد.

یکی‌از این دو نفر گفت: این اخوی من میباشد که نودونه میش دارد و اینجانب یک میش دارم. برادرم چشم طمع به تنها گوسفند من دوخته و نتوانسته بر هوای نفس خویش غالب شود، بلکه میگوید:

این یک گوسفند را نیز به من بده! موقعی که من با وی به مخالفت برخاستم، با استدلال و دلیل منرا مغلوب ساخته، چون برادرم در بیان دلیل و احتجاج از من توانا تر میباشد.

داوود از طرف دیگر دعوی نیز توضیح خواست و نظر او‌را درباره ی اختلاف جویا شد او ضمن تأیید گفته های مدعی اعلام‌کرد: اینجانب نودونه میش دارم و وی یک میش دارد، من میخواهم فقط گوسفند او‌را بگیرم تا عدد حیوان‌های من کامل شود.

داوود گفت: آیا برادرت از این عمل ناراضی میباشد؟

طرف نزاع پاسخ داد: بله

در‌این هنگام داوود با اندوه و خشم به خواندن حکم پرداخت و رو به مدعی کرد و گفت: به حقیقت که برادرت در حق تو ظلم کرده، در صورت پافشاری او‌را رها نمیکنم و مورد تنبیه قرار می دهم.

زیرا انشاء حکم پایان یافت، آن دو نفر ناپدید شدند و داوود مدتی در کار آن دو بیندیشید و ناگهان دریافت که‌این داستان آزمایشی بزرگ از جانب پروردگار و تنبیهی غیبی برای وی بوده است چون وی بود که با وجود داشتن نود و نه زن (زن نکاحی و کنیزان)، تصمیم به وصلت با دختر خانم مورد عشق و علاقه اوریا پیدا کرد و جوانی را ناکام در سختی هرمان و درد غربت گذاشت و رعایت حال و عهد و پیمان و احترام او‌را نکرد.

زیرا داوود رمز مطلب را کشف و واقعیت را درک کرد، از خدای خویش طلب آمرزش نمود و به عبادت پرداخت، داوود به مدت چهل روز در پیشگاه خدای مهربان به زانو درآمد و استغفار کرد. آفریدگار هم توبه اورا پذیرفت و از لغزش داود درگذشت و مقام پیغمبری او‌را حفظ نمود.

روایت داوود علیه السّلام را منابع مختلف و با استناد به احادیث گوناگون نقل کرده اند و بعضى جریان آشنایى داوود و نامزد اوریا را بسیار زشت بیان کرده اند که با عصمت و طهارت پیامبران از دید شیعه سازگار نیست. ولی در مقام علت استغفار حضرت داوود و افتنان و آزمون خداوند نسبت به وی نیز دیدگاه ها و احادیث زیادى وجود دارد که به ذکر برخى از آنان اکتفا مى کنیم.

نخست آنکه: استغفار حضرت داوود براى گناه نبود بلکه براى تذلل و خضوع و خشوع و شکستگى نزد حق تعالى بود. دوم آنکه: اوریا زنى را خواستگارى کرده بود و آن حضرت پس از وی، زن را خواستگارى کرد و اوریا همسرى نداشت و داوود نود و نه زن داشت، و بهتر آن بود که زن را براى اوریا بگذارد و چون چنین نکرد، حق تعالى اورا بدین مکروه معاتبه فرمود.

سوم آنکه: داوود اوریا را به نبرد فرستاده بود، چون خبر شهیدشدن وی رسید، بسیار متأثر نشد به اعتبار آنکه دانست زن مقبوله اى دارد و او را خواهد خواست، این نیز مکروهى بود که مطلوب شأن آن حضرت نبود. ولی چون گناه نبود، خداوند دو ملک را براى تنبه آن حضرت فرستاد.

امّا مجملا بایستی دانست که از پیغمبران گناه صادر نمى گردد و لیکن چون نهایت جايگاه کمال انسانى اقرار به عجز و ناتوانى و تذلل و شکستگى و انکسار میباشد و این معنى بدون صدور فى الجمله مخالفتى نتیجه نمى دهد، لهذا حق تعالى گاهى انبیا و دوستان خود را به خود مى گذارد که مکروهى یا این که ترک اولایى از وی صادر شود تا به عین الیقین بدانند که امتیاز وی از دیگر خلق به طهارت به تأیید ربانى میباشد و درجات کمال وی به سبب هدایت سبحانى میباشد،

و به باعث صدور این معنى در جایگاه توبه و انابه و تذلل و تضرع و انکسار درآیند، و این معنى موجب مزید محبت و قرب و کمالات و علو درجات وی شود.

 

وب سایت آقای دکتر حمید صادقیان

اشتراک گذاری این مقاله در ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوره‌ها